Saturday, January 3, 2009

سکس امین

امین پسر خوش تیپ و محجوب،دانش آموز دوره پیشدانشگاهی و ورزشکاربود. خودش دلش میخواست که مهندسی الکترونیک قبول بشه. غیر ازکامپیوتر امین به یک چیز دیگه هم علاقه داشت...سکس! ولی تا حالا سکس واقعینکرده بود. گاهی فیلم سوپر میدید یا به چت روم های سکسی میرفت.یکی دوبار همموقعیت دختر بازی براش پیش اومد و با دخترها لاسیده بود. ولی تاحالا سکس واقعینداشت و بقول قدیمیها هنوز مرد نشده بود!شب جمعه بود و امین از تنهایی کلافه شده بود. بهمین خاطر وب گردی میکرد تا یهجوری خودش رو مشغول کنه. به چند تا سایت سکسی سر زد. حسابی تحریک شده بود و کیرشق کرده اش اذیتش میکرد! یه دفعه موبایلش زنگ زد. دوستش بود. اونهم حوصله اشسررفته بود و از امین خواست دوتایی برای شام بیرون برن. چه پیشنهاد عالی! امینبا عجله لباسش رو پوشید. شاید اگر یکی دوساعتی توی خیابون پرسه میزد،آروممیشد.داشت بخودش اودکلن میزد که صدای بوق ماشین رو شنید.با خوشحالی از خونهبیرون رفت.مهدی دوسالی بزرگتر بود و چند تا پیراهن و چیزهای دیگه بیشتر از امین پاره کردهبود! امین و مهدی خیلی باهم صمیمی بودن.امین همیشه دلش میخواست مثل مهدی باشه.آخه مهدی مرد شده بود و دیگه پسر نبود!! او همیشه از ماجراهای خانم بازیش برایامین تعریف میکرد و دلش رو میسوزوند.توی خیابونها کمی با ماشین ویراژ دادن و بعدش سراغ یه پیتزافروشی معروف رفتن.شب جمعه بود و حسابی شلوغ بود.دختر و پسر همه با لباسهای شیک و ماشینهای مدلبالا اونجا جمع شده بودن.امین از ماشین پیاده شد تا بره غذا سفارش بده. رستورانشلوغ بود و فروشنده گفت نیم ساعت طول میکشه تا غذا آماده بشه.امین به ماشینبرگشت تا به اتفاق مهدی توی این نیم ساعت بین دخترها یه صفایی بکنن.نزدیک ماشینکه رسید دید یه نفر دیگه روی صندلی جلو جایش نشسته. دل امین لرزید... یعنی مهدیبه این سرعت یکی رو تور کرده؟! در ماشین رو باز کرد و روی صندلی عقب نشست.دختره یه دفعه صحبتش رو قطع کرد و یواش از مهدی پرسید: این دیگه کیه؟ مهدی باخنده گفت:غریبه نیست، این دوستمه که هنوز پسره و من میخوام امشب مردش کنم!امین از خجالت سرخ شد. فهمید اوضاع از چه قراره و در دلش به مهدی که اینقدرزرنگ بود آفرین گفت. سعی میکرد صورت دختره رو بیشتر ببینه. سنش حدود 25 سالهبنظر میرسید. مانتو و شلوار روشنی پوشیده بود و آرایش خیلی تندی داشت و رفتارشپر از عشوه و ناز بود. در یک کلام دختره با قیافه و ظاهرش داد میزد بیا منو بکن!مهدی با خنده معنی داری رو به امین کرد و ازش پرسید: غذا کی آماده میشه؟ امینبا زرنگی جواب داد:نیم ساعت دیگه طول میکشه.ما میتونیم به خونه بریم و بعددوباره برگردیم. مهدی ماشین رو روشن کرد و گازش رو گرفت. کیر هردوشون لحظه بهلحظه بلندتر میشد! اون شب خونه مهدی خالی بود و خوشبختانه فاصله چندانی هم بااونجا نداشت.با سرعت توی کوچه پیچید و ماشین رو پارک کرد.هرسه تائیشون از ماشینپیاده شدن.مهدی که باتجربه بود خیالی نداشت ولی امین دل توی دلش نبود. یک کسمتحرک رو کنار خودش میدید که داشت همراهش راه میرفت! ازشدت هیجان حالت تهوعداشت.مسیر درحیاط تا ساختمان بنظرش خیلی طولانی و چند کیلومتر میومد! دختری کهباهاشون بود روی مبل نشست.امین دلش مثل سیروسرکه میجوشید.نیم متر بیشتر بااولین کس زندگیش فاصله نداشت! کیرش اینقدر شق شده بود که براحتی اونو میشد ازروی شلوار هم دید. دختره روسریش رو برداشت.معلوم بود حداقل دوساعت بخودش وررفته تا تونسته چنین آرایشی بکنه.البته موفق هم شده بود.دوتا جوون که ازشکوچیکتر بودن و تازه یکیشون 18 سال بیشتر نداشت و هنوز پسر بود رو شکار کردهبود.توی دلش فکر میکرد که اول حرارت کیر کدوم یکی از این دوتا رو حس بکنه. مهدیبه اتاق خواب رفت تا مقدمات کار رو فراهم کنه.پرده ها رو کشید،یه سی دی موزیکلایت گذاشت و یک جعبه دستمال کاغذی با چندتا کاندوم روی میز کنار تختخواب گذاشت.بعدش از اتاق بیرون اومد و به امین گفت تا من شروع کنم تو برو شاممون رو بیار.چشمهای امین میخواست بیرون بزنه.نمیخواست این فرصت طلایی رو از دست بده. ولیاصرار فایده ای نداشت و مهدی میخواست نفر اول باشه.برای اینکه امین رو مجاب کنهبهش گفت تو تجربه اولته و برات بهتره بعد از من بکنی!امین سوئیچ ماشین رو با دلخوری گرفت ولی قبل از رفتنش مهدی یک اسپری بی حسی بهشداد و گفت چون بار اولته حتما" لازمت میشه.امین اسپری رو گرفت و به دستشوییرفت.قبلا" نحوه استفاده اش رو خونده بود و میدونست چکار باید بکنه.نیمه پایینیکیرش و روی بیضه هاش رو اسپری زد و بیرون اومد. در اتاق خواب بسته بود و صدایموزیک بلندتر شده بود.امین هرچی فحش بلد بود توی دلش نثار مهدی کرد و سوارماشین شد.توی راه با یک دستش فرمان ماشین رو گرفته بود و با دست دیگه کیرش رو از رویشلوار فشار میداد و پاش رو تا زانو توی پدال گاز فروکرده بود تا زودتر برسه!رفت و برگشت امین حدود بیست دقیقه طول کشید.جعبه های پیتزا رو توی آشپزخونهگذاشت و خودش توی هال روی مبل نشست.خیلی دلش میخواست یه جوری توی اتاق خواب روببینه و بفهمه اونها چطوری دارن حال میکنن.از توی اتاق صدای چند تا ناله اومد وبعد از چنددقیقه در باز شد.دختره با یک شورت صورتی از اتاق بیرون اومد و یکراست به سمت دستشویی رفت.امین بیچاره ناخودآگاه سرش رو پایین انداخت تا هیکللخت دختره رو نبینه! کمی بعد مهدی خسته و وا رفته در حالیکه کمربند شلوارش رومیبست از اتاق بیرون اومد. امین خجالت میکشید بهش نگاه کنه. مهدی خودش رو رویمبل ول داد و با دست به شونه دوستش زد و گفت:چند دقیقه ای صبر کن،بعدش نوبتشماست!دختره از دستشویی بیرون اومد و سریع به اتاق رفت تا سانس دوم رو شروع کنه! مهدیمختصر و مفید به امین چند نکته در مورد کارهایی که باید بکنه یاد داد.امین دراتاق رو باز کرد.توی تمام عمرش اینقدر هیجان نداشت. دختره روی تخت خوابیده بودو بدن لختش رو با روتختی پوشونده بود. امین نمیدونست چکار بکنه، میترسید دخترهبخاطر تازه کار بودنش مسخره اش کنه. یه دفعه سلام کرد. دختره خنده اش گرفت وبهش گفت: عزیزم بیا اینجا کنارم بشین. توی دلش میگفت یه علف بچه ست که هیچی بلدنیست و زود آبش میاد و تموم میشه و پولم رو میگیرم!امین روی لبه تختخواب نشست. دستش میلرزید. دختره میخواست خودی نشون بده، دستشرو دور گردن امین حلقه کرد و اونو به سمت خودش کشید تا ببوستش. اولش امینرودرواسی کرد ولی بعد خودش رو جمع کرد و هرچی توی فیلمهای سکسی دیده بود بکارگرفت. همینطور که لبهای دختره رو میخورد روتختخوابی رو کنار زد و با دستش بدناونو نوازش میکرد.سینه های خوبی داشت و امین اونها رو ماهرانه فشار میداد.زبونشرو توی دهن دختره فرستاد و دستش رو پایین تر برد... توی دلش گفت:عجب... پس کسکه میگن اینه... چقدر داغه!!دختره که فکر میکرد با یه آدم ناشی طرفه، از این برخوردش جاخورده بود و برایاینکه کم نیاره امین رو روی تخت خوابوند و خودش روی او خوابید و دکمه هایپیراهنش رو یکی یکی باز کرد. از دیدن سینه سفید و ورزشکاری امین که موهای کمپشتی داشت، دیوونه شده بود. سرش رو روی سینه امین گذاشت و همینطور اونو خورد وپایین رفت و کمر بندش رو باز کرد. امین صدای قلب خودش رو میشنید.از دیدن اینکهیک دختر داشت شلوارش رو در می آورد خیلی لذت میبرد.پاهاش رو جابجا کرد تاشلوارش راحتتر دربیاد.دختره اصلا" نمیدونست زیر اون شورت نخی سفید چه کیر قشنگیانتظارش رو میکشه! آهسته شورت امین رو پایین کشید. سرکیر امین از زیر کش شورتبیرون اومد و خودش رو آزاد کرد! دهن دختره آب افتاده بود. یه کیر هیجده سانتیبه رنگ روشن با تخمهایی نرم و صورتی!! با کمال میل کیر امین رو توی دهنش کرد ومشغول ساک زدن شد. در کارش استاد بود و اینقدر خوب ساک زد که کیر امین حسابیپرخون شد. گاهی هم تخمهاش رو میلیسید.امین بدون اینکه بترسه کسی صداش رو بشنوهچشمهاش رو بسته بود و بلند بلند آه میکشید.چند دقیقه ای که گذشت دختره یه کاندوم از روی میز برداشت و اونو به کیر امینپوشوند. امین فکرمیکرد کیرش داره خفه میشه! ولی چاره ای نبود. بعد دختره پاهاشرو دوطرف امین گذاشت و با دستش کیر امین رو به سمت کسش هدایت کرد و رویش نشست.وااای .... حرارت، لذت و شهوت سراسر وجود امین رو فراگرفته بود و احساسش ازاولین فرو رفتن آلتش در کس رو با آه خیلی بلندی که کشید بیان کرد! امین مدتهادر انتظار چنین فرصتی بود و این لذتبخش ترین لحظه زندگیش بود. دختره با مهارتروی کیر امین بالا و پایین میکرد و بهش حال میداد. بعد از چنددقیقه امین بخودشاومد. با دست سینه های دختر رو میمالید و بهش کمک میکرد تا بالا و پایین بره.کیر بلند امین حسابی واژن دختر رو تحریک میکرد و بهش حال میداد.ولی امین تصمیمگرفت پوزیشنش رو عوض کنه.دختره رو بغل کرد و بوسید و بعد دوتایی روبروی همبحالت ضربه دری خوابیدن.امین با دستش باسن گوشتیش رو میمالید و گاهی بهش ضربهمیزد.ولی کس دختره خیلی تنگ نبود و امین خوب حال نمیکرد.یاد یکی از فیلمهایی کهدیده بود افتاد.دختره رو به پهلو خوابوند و یه پاش رو بالا گرفت و از پشت کیرشرو وارد واژن کرد. آهان... حالا خیلی بهتر شده بود و تنگتر حس میشد.دختره کهفکر میکرد امین زود آبش میاد و از دستش راحت میشه حالا اسیر این پسر تازه کاربا کیر دراز و نیمه بی حس شده بود! امین تموم حالتهایی رو که توی فیلمهای سوپرو عکسهای سکسی دیده بود امتحان کرد. سالها انتظار کشیده بود تا بتونه یه کسبکنه و حالا حاضر نبود راحت از دستش بده!! باید تلافی هرچی جلق زدن توی این چندساله بود رو سر این کس لامذهب در می آورد!!امین دختره رو مرتب این ور و اونور میچرخوند و خلاصه همه مدلی اونو کرد! کم کمبی حسی کیرش داشت از بین میرفت. پاهای دختره رو روی شونه اش گذاشت و اول کیرشرو روی چوچوله اش مالید. دختره خیلی تحریک شده بود.برخلاف انتظارش امین خیلیبیشتر از مهدی بهش حال داده بود. دختره که حسابی تحریک شده بود با دست لبهایکسش رو از هم باز کرد.امین کیرش رو تا ته توی واژن او کرد و شروع به عقب و جلوکرد.حالا دیگه هردوشون آه میکشیدند. امین احساس عجیبی در سر کیرش میکردچشماش روبست و با تمام نیرو تلمبه زد.تمام عضلات بدنش منقبض شد،خروج منی از بیضه و وروداون به مجرای کیرش رو حس میکرد...آه کشید... آه.....دختره هم پاهاش رو به امین فشار میداد. امین روی او خم شد تا ببوستش، ولی دخترهکه اون شب برای بار دوم ارگاسم شده بود، شونه امین رو دندون گرفت! درد لذتبخشیبود. حالا بدن هردوشون سست شده بود. امین بدون حرکت نشست و با دستش سینه هایدختره رو نوازش کرد. هردوشون خندیدن.امین کیرش رو بیرون کشید. انتهای کاندوم پرمنی شده بود... سفید و غلیظ!... امین کاندوم رو دور انداخت و کیرش رو که حالاکوچیک شده بود و اندازه اش 12 سانت بود با دستمال کاغذی پاک کرد!بعد از اون همه فعالیت دختره دیگه نیروی بلند شدن نداشت. امین اونو بوسید و بهشکمک کرد تا کرستش رو ببنده. بعد امین بلند شد تا لباسهاش رو بپوشه. سراسر وجودشرو لذت فراگرفته بود. همینطور که کمربندش رو میبست با خودش فکر میکرد:بالاخرهامشب منهم مرد شدم

1 comment:

  1. یه دخی یا زن سکسی قمی بزنگه :
    09387934501
    امیر کیر کلفت داغ از قم

    ReplyDelete